سخنرانی دکتر جاسبی در مراسم جایزه بنیاد البرز

        ستایش گرفتم به یزدان پاک                    کزویست امید و زو بیم و باک

                          که پروردگار آن چنان آفرید                           برآن آفرین کو جهان آفرید    ( فردوسی)

با یاد و نام خدا و با سلام خدمت همه عزیزان و مدعوین محترم

  خرسندم و مایه مباهات است که فرصت یافتم در این جمع حضور داشته باشم و دقایقی را با هم گفتگو کنیم. این مراسم از یک سو جشنی برای منتخبینی است که سفیران علم و دانش و پژوهش بوده و انشالله ثابت قدم و استوار در این صراط خواهند بود و از سوی دیگر یادآور میراث  مرد خیّری است که چنین بستر و ساختاری را فراهم آورد  که پس از سال ها همچنان پایدار و  پیشرو در مسیر ماموریت و رسالت خویش پیش می رود.  بی تردید در ثنا و رثای جناب البرز  و پاسداشت و تقدیر همت و اراده و عمل ایشان، همه این سال ها گفتگو شده و سال های آتی هم چنین خواهد شد.  لیکن قصد من این است که از افقی دیگر به آنچه ایشان انجام داد نظر کنم  با این هدف که آنچه او به همت و تلاش و بخشندگی با دیگران قسمت کرد،  ما هم چنان کنیم و  سهم خویش از آینده و آیندگان  را به عهده گرفته و آن را توسعه دهیم.

چنانچه احتمالاً می دانید یا شاید شنیده باشید، من خود از امکان و تسهیل این مجموعه سال ها پیش یعنی در واقع حدود  نیم قرن پیش بهره برده ام و یقینا مددِ حاصل از آن کمک و تسهیل در آن مقطع بسیار حیاتی بود. در واقع این امکان و تسهیل، نگاهبان نور امید است در روزهای سخت و نیاز. گاه خلقِ چنین فرصت ها و اقداماتی میتواند مسیر زندگی فرد را عوض کند. در واقع همه آنچه مستقیم و غیر مستقیم  به مدد و در پی این کمک ها حاصل شد کمک به گذاری بود که پیوست آن ادامه درس و سپس تحصیل در خارج،  بازگشت به ایران و در ادامه افتخار همراهی با گروهی بود که عظیم ترین دانشگاه حضوری جهان را راه اندازی کردند و این ثمره، محصول مجموعه ای از حوادث است که هر کس به سهم  و قدر خویش در آن نقش می زند و بی تردید میتوان مدعی شد که مرحوم البرز  بدون آنکه حضور داشته باشند، در همه اتفاقات نیک و ماندگاری از این دست سهیم اند. در واقع تصمیم به حمایت از کسانی که بالقوه میتوانند منشا خدمات آتی در کشور باشند همانند تکثیر خویش است در نسلی که بی حضور ما ماندگاری مان را تضمین میکنند. امروز جوانان و فرهیختگان و منتخبانی جمع شده اند و از میراث این مرد خیرخواه  بهره میبرند که شاید بسیاری از این افراد پس از وفات ایشان متولد شده اند لیکن امروز یا فردا منشا خدمت و اثری در این مرز و بوم خواهند شد و این تکثیر پرواز است حتی اگر پرنده رفتنی باشد(۱).

اما فراتر از این قصه آنچه قصد دارم اشاره کنم موضوعی است که به نظرم میرسد این روزها تلاش می شود از منظومه زندگی ما رخت بربندد و بیش از هر چیز حلقه مفقوده جامعه ما می باشد. گوهری که اهمیت و رسالت این مجموعه را در آن سوی مرزهای تامین نیاز و در عبور از تجلی صفتِ بخشندگی باز تعریف می کند.

امید و در پی آن اراده ، بی تردید مهمترین عوامل توفیق و بلندپروازی است و هیچ گروه، جامعه و کشوری بدون امید و اراده نمیتواند به پیش رود. آنچه ما را در مرز تهدید و نگرانی نگاه می دارد  نا امیدی است و همه توفیقات ما در گذشته و حال ریشه در امید و اراده دارد.

این روزها که از چهلمین سالگرد انقلاب عبور کرده و به عادت هر ساله چشم انتظار بهاری هستیم که اسفند ماه صدای حضورش را پشت پنجره هایمان میشنویم، اگرتاملی داشته باشیم در مییابیم که کلید واژه مشترک میان این دو (  بهار و چهل سالگی انقلاب)،  امید است.  بهار که همواره پیام آور امید است و گذار،  و انقلاب اسلامی که تمام آن  شور و امید و اراده  بود. تفاوت میان این روزهای ما با آن روزهای سراسر شور و مهر نه در شدت مصائب، سختی ها و نا اطمینانی هاست  بلکه به عمق فاصله میان امید و ناامیدی در وسعت یک جامعه است. جامعه ای که امید را از من و شما میجوید.  لیکن این روزها  برایند نگاه  و  پژواک تجمیع نظرگاه های همه ماست که در سطح کلان،  ناامیدی و خمودی را می خواهند به ما تزریق کنند.

  شاید مهمترین میراث این بنیاد و این جایزه امیدی باشد که می آفریند و سهمی است که از نا امیدی یک دانشجو،  یک محقق و یا یک پژوهشگر می کاهد.   

جامعه ما امروز بیش از این که در چرایی رویدادها  خود را در گذشته پنهان کند و جستجوگر روایت های متفاوت و گاه متضاد باشد باید  با سوال چگونگی، به ارزیابی همه حوادث پیرامونی بپردازد و تلاش کند وجه تجویزی را در مواجه با مشکلات برسویه توصیفی آن غالب سازد و امید و اراده تاثیر و بهبود را زنده نگاه دارد.

         چـرخ بر هم زنم ار غیـر مـرادم گـردد                       من نه آنم که زبـونی کشم از چـرخ فلک    ( حافظ)

این جایزه و ماندگاری آن خود سندی است که میتوان فارغ از همه مشکلات و مصائب گامی برداشت ، شمعی روشن کرد و  باور  داشت که  روشن شود هزار چراغ از فتیله ای.  

آنچه این مجموعه به شما می سپارد فرای کمک مادی، امید است و در واقع شما را به یک چرخه امید دعوت میکند که میتوان ادامه داد، میشود پیش رفت و تنها اراده لازم است. امید بکارید که امید خود آغازگر و نگاهبان چرخه امید است:

                                    کاری که ازو امید داری                                      باشد سبب امیدواری     (  نظامی)

ما موظفیم در قبال این امیدی که نزد ما به امانت گذاشته شده ، آن را تکثیر کنیم، با دیگران قسمت کنیم و فراموش نکنیم که ناامیدی، خود نوعی تردید در وعده یگانه هستی است.  آیا می توان ناامیدی و تسلیم را در مواجهه با این آیه شریفه تصور کرد ؟

وَ لَسَوْفَ  یُعْطِیکَ  رَبُّکَ  فَتَرْضَى  ‌( و پروردگارت به زودی به تو عطایی می کندکه راضی شوی ) ( ضُحی، آیه ۵ ) ؛

هیچ جامعه و گروهی و انسانی نیست که سختی و مرارت ندیده باشد لیک به قول حافظ :

خوش است درد که باشد امید درمانش                               دراز نیست بیابان که هست پایانش  ( حافظ)

نا امیدی مهمترین حربه به زیر کشیدن است و ادبیات قران بر خلاف آنچه گاه تلاش میشود تا آن را سراسر جنگ و انتقام نمایش دهند، سرشار از امید و رحمانیت است و ناامیدی برای هیچ مومن باورمندی زیبنده نیست:

يَا بَنِيَّ  اذْهَبُو ا فَتَحَسَّسُوا  مِنْ يُوسُفَ  وَأَخِيهِ  وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ  لَا يَيْأَسُ  مِنْ رَوْحِ اللَّهِ  إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ ( یوسف، آیه ۸۷)

( اى پسران من برويد و از يوسف و برادرش جستجو كنيد و از رحمت‏ خدا نوميد مباشيد زيرا جز گروه كافران كسى از رحمت‏ خدا نوميد نمى ‏شود )

آنچه این مجموعه به همت و اراده موسسان و میراث داران ایشان انجام میدهد تنها  ارائه پاداش و تسهیل نیست، بلکه تکثیرِ امید و تلاش برای تبلور و تجلی صفات خداوند در زمین، برای صیانت  و حراست از امید است  که اهمیت دارد و سهم ما در وظیفه  و سپاس از آنچه  امروز بدان مفتخر میشویم  باز تکثیر  و بسط این امید است.

به امید آن که ناامیدی از جامعه ما رخت بربندد و اراده و همت امیدوارانه در همه اقشار خاصه جوانان نماد و نمود عملی داشته باشد.

    سخنم را به پایان می رسانم و برای همه کسانی که در این مجموعه تلاش کرده اند و میکنند اگر در قید حیاتند، آرزوی توفیق و سلامتی و اگر در جوار حق آرمیده اند، سکینه و آرامش و آمرزش طلب میکنم و سلام و دعای ویژه  برای مرحوم  البرز  موسس و  بنیانگذار این مجموعه داریم.

         هرچند فراق، پشت امید شکست                                         هرچند جفا دو دست آمال ببست

          نومید نمی شود دلِ عاشقِ مست                                        هر دم برسد به هر چه همت، دربست   ( مولوی)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *